اخبار مختلفی به گوش میرسید یک روز شنیدیم که شورشیها فرماندار را گرفتهاند و در یک مزرعه زندانی کردهاند. یک روز دیگر خبر رسید که شورشیها تپهی علاءالدین را تصرف کردهاند، پلیس جوانی را کشته و جنازهاش را جلوی پای مادرش انداختهاند؛
مردم فریاد میزدند و هوار میکشیدند: «ما حکومت دینی میخوایم! ما نمیخوایم خارجیها بر ما حکومت کنن. ما این حاکمان بیدین و لامذهب رو قبول نداریم، ما حکومت دینی میخوایم!» روزها از پی هم میگذشت، پژواک صدای کسانی که مدام فریاد میزدند ما اینو نمیخوایم، ما اونو نمیخوایم، در گوش خیابانها پیچیده بود. تا این که یک روز در بحبوحهی جیغ و فریادها، شلیک کرکنندهی تفنگها و شعارهای بیامان اینو نمیخوایم، اونو نمیخوایم، خبر ورود قریبالوقوع ارتش مستقل ملی در شهر شایع شد و همچون تندر و آتش سراسر شهر را فرا گرفت. شعارهای نمیخوایم، نمیخوایم در دهانها فرو خشکید، مردان چکمهپوش پراکنده و متفرق شدند و دیگر صدای شلیکی از تفنگها برنخاست؛
از متن کتاب
خرید کتاب خانه پدری
جستجوی کتاب خانه پدری در گودریدز
معرفی کتاب خانه پدری از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب خانه پدری
مردم فریاد میزدند و هوار میکشیدند: «ما حکومت دینی میخوایم! ما نمیخوایم خارجیها بر ما حکومت کنن. ما این حاکمان بیدین و لامذهب رو قبول نداریم، ما حکومت دینی میخوایم!» روزها از پی هم میگذشت، پژواک صدای کسانی که مدام فریاد میزدند ما اینو نمیخوایم، ما اونو نمیخوایم، در گوش خیابانها پیچیده بود. تا این که یک روز در بحبوحهی جیغ و فریادها، شلیک کرکنندهی تفنگها و شعارهای بیامان اینو نمیخوایم، اونو نمیخوایم، خبر ورود قریبالوقوع ارتش مستقل ملی در شهر شایع شد و همچون تندر و آتش سراسر شهر را فرا گرفت. شعارهای نمیخوایم، نمیخوایم در دهانها فرو خشکید، مردان چکمهپوش پراکنده و متفرق شدند و دیگر صدای شلیکی از تفنگها برنخاست؛
از متن کتاب
خرید کتاب خانه پدری
جستجوی کتاب خانه پدری در گودریدز